در گذر از مارپیچ زندگی....

ساخت وبلاگ
اخیراً وقتایی که کم میارم به خدا نامه می نویسم. موقعی هم که می نویسم معمولاً یه آهنگ ملایم توی گوشم  هست. خیلی فاز آرامش بخش خوبیه. دلم میخواد جوابش بیاد دستم و میاد. مثلاً موقع جابه جاییم وقتی که نه شنیدم و حسابی نا امید شده بودم یه نامه به خدا نوشتم و کلی چسب زدم و باندپیچی کردم. تازگیا بعد از شش ماه دیدمش و خوندم. با خودم گفتم خوب جواب داد دیگه منتظر چی بودم. نامه ای هم که قبل سند زدن خونه براش نوشتم رو هم باز کردم و خوندم و کلی شکر گفتم. خلاه که نامه نوشتن به خدا بهتر از چسبیدن به خلق خداست و من دیگه به این موضوع شک ندارم. مسافرت خوب بود. ویلا خوب نبود اما خوش گذشت و چند روز خوب کنار همسری و بدون هیچ دلخوری داشتیم و این نشون میده که چقدر سطح رابطه ما داره به بلوغ میرسه و من از این بابت خدا رو شکر می کنم. درس و دانشگاه هم داره پیش میره و من امیدوارم که این ترم به خیر بگذره. خدایا کنار من و خانواده کوچیکم باش...... در گذر از مارپیچ زندگی.......
ما را در سایت در گذر از مارپیچ زندگی.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marpichezendegia بازدید : 219 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 10:33

به همين زودی شد آخر ترم و کلاسها تموم شدند. پروژه ها رو تحویل دادم و هفته آینده امتحانات رو میدم و به همین راحتی یه ترم درسی تموم میشه. خدا کمک کنه که امتحانات رو خوب بدم و ترم بعدی رو هم زود و خوب تموم کنم. این روزها داریم برای تعویض ماشین برنامه ریزی می کنیم و امیدواریم که بتونیم تا بهار سال بعد این پروژه رو عملی کنیم. و چقدر زندگی کارمندی سخت و پیچیده ست که یک سال باید برای خرید یه ماشین برنامه ریزی کرد!!!! با همسری قول دادیم که بعد از خرید ماشین جدید و گذروندن ترم درسی بعدی برنامه ریزی برای سه نفره شدن رو به صورت جدی بیاریم در صدر امور زندگیمون. کار جدید در کل بهتر از کار قبلی هست. قدرت خریدم بالاتر رفته و این موضوع شدیداً برام ملموس هست. تنشها و موضوعات خاله زنکی همراه لابی گریها و به اصطلاح زیراب زنی اینجا هم هست و شاید حتی شدت بیشتری هم داشته باشه. اما اگه بتونم مدیریت کنم و وارد این حواشی نشم میشه آرامش داشت و راحت بود. نمی دونم اینجا نوشتم یا نه که خیلی یه دفعه ای برای همسری پیانو خریدیم!!! واقعاً خیلی یه دفعه ای این اتفاق افتاد و الان یک ماهی هست که داره تمرین می کنه و آهنگ خ در گذر از مارپیچ زندگی.......
ما را در سایت در گذر از مارپیچ زندگی.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marpichezendegia بازدید : 154 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 10:33

دیشب تا پاسی از شب بیدار بودم. خدایی نکرده درسم که نمی خوندم، همینجوری بیدار بودم و داشتم استرس یه جون خودم میدادم. شده بودم عین این نوجوونا که استرس امتحان پایان ثلث درس ریاضیشون رو دارن. قرار بود امروز آخرین امتحانم باشه که به خاطر تعطیلی سه شنبه آخرین روز از ترم اول رسماً افتاد شنبه هفته دیگه که البته خیلی نگران کننده نیست چونکه برام درس سختی نیست. و بدین ترتیب یه ترم داره تموم میشه و من امیدوارم همه درسا پاس بشه و معدلمم خوب از آب دربیاد. اخیراً علاقه مند شدم به استخر هتل ا.ر.م و چند باری رفتم و اتفاقاً خوبم شنا کردم. ورزش خوب و دلچسبیه و من کلی باهاش حال می کنم. و اما هفته بعد هم میخوام مهمونی بدم. بله شدیداً هوس کدبانوگری کردم و دلم میخواد توی خونه قشنگ و پر مهرمون پر بشه از صدای آدمها. منوی غذا هم آبگوشت و ماکارونی!!! و میرزاقاسمی و اگه برسم تیرامیسو... برنامه جدید عیدمون هم احتمال قریب به یقین دوبی هست و من خیلی خوشحالم پیشاپیش چونکه سفر عید خیلی به دل آدم میشینه. فلذا باید یه روز برم پلیس به اضافه ده که پاسم رو تمدید کنم. برنامه طولانی مدت تعویض ماشین توی بهار سال 95 هم با جدی در گذر از مارپیچ زندگی.......
ما را در سایت در گذر از مارپیچ زندگی.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marpichezendegia بازدید : 190 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 10:33

در گذر از مارپیچ زندگی.......
ما را در سایت در گذر از مارپیچ زندگی.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marpichezendegia بازدید : 202 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 10:33

برنامه ترم جدید ارائه شد. دوشنبه و سه شنبه عصر کلاس دارم و اصلاً بنا این ترمم روی حذف هیچ درسی نیست و میخوام همش جیم بزنم از سر کار، چونکه ترم بسیار کوتاهی هست. خدا رو شکر می کنم که این ترم هم یه درس به دکتر ا.ک.ب.ر.ی عزیزم دارم. نمره ها هیچ کدوم نیومده و من بی صبرانه منتظر رویت نمراتم هستم. در مورد محل کارم بعد از گذشت 7.5 ماه باید بگم که محیط جدیدی رو دارم تجربه می کنم که نسبت به محل کار قبلیم محاست و معایبی داره. به نظرم از همه بدترش ایه که هیچگونه پرایوسی اینجا نداری. علتش اینه که جای نشستنها بسیار بد و ناجور و تو همه. بعدش هم اینکه کله ها بسیار توی کار همدیگه هست. و دیگه اینکه انقدر بیکار هستن که فرصت سرکشی تو کار بقیه بسیار براشون مهیاست. حاشیه ها زیاده و مدیریت ضعیف مبتنی بر سلیقه و دلخواه وجود داره. نسبت به محل کار قبلیم بیشتر بهم توجه میشه، از لحاظ پرداختی اوضاع بهتره و تغییر وضعیت رو کاملاً حس می کنم. در کل فکر می کنم بعضی چیزها رو باید بسپارم به زمان تا حل و فصل بشن. و تمرین کنم که حساسیتم رو از روی مسائل ناچیز بردارم و توجهم روی یادگیری و مسائل مهمتر زندگی منعطف بشه. از خدا در گذر از مارپیچ زندگی.......
ما را در سایت در گذر از مارپیچ زندگی.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marpichezendegia بازدید : 189 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 10:33

جای نشستنم رو توی شرکت عوض کردم. راستش نمی تونم تشخیص بدم که الان برام خوب شده یا نه. به هر حال جای دنج و راحتیه اما اینجا یه پارادایم احمقانه ای وجود داره که این پارادایم داره میگه اومدن من اینجا تنزل جایگاه بوده. راستش من بیشتر به این فکر می کنم که آرامش داشته باشم و بتونم توی این خلوت به خودم بیشتر بها بدم و به خودم بیشتر برسم و کمک کنم به توسعه و ارتقای خودم. توی این جابجایی چند نفری اذیت شدن و ناراحت بودن که کنارشون کی قراره باشه اما اگه ناراحتی و خاله زنکی این دسته آدم رو بذاریم کنار، خوشحالم که باعث خوشحالی یه آدمی شدم که خودش هم دچار این پارادایم شده بود و فکر می کرد گرفتار شرایط بدی شده. از این بابت خوشجالم و امیدوارم این خوشحالی روزی که واقعاً مسببش من بودم روزی سمتم برگرده. عمیقاً بابت این موضوع خوشحالم. ضمناً مسافرت عید هم به چند دلیل اساسی کنسل شد. اول اینکه هزینه اش توی عید بسیار بالاست، دوم اینکه برنامه تعویض ماشین پر اهمیت تره و اینجوری راحت 10 تا 12 تومن از برنامه عقب می افتیم. علت بعدی اینکه من واقعاً دلم برای خانواده همسر می سوزه و ترجیح میدم سال تحویل کنارشون باشیم در گذر از مارپیچ زندگی.......
ما را در سایت در گذر از مارپیچ زندگی.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marpichezendegia بازدید : 227 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 10:33

امروز شنبه لعنتی و کسل کننده تشریف داره. به آخرای سال نزدیک شدیم و من عاشق حال و هوای دو هفته آخر سال هستم. بی صبرانه منتظرم که روزای آخر سال و شور و شوق بازار تجریش و خیابون شریعتی و خیابون ولیعصر رو تجربه کنم. آخر ساله و استفاده مدیرا از ابزارشون یعنی تمدید نکردن قرارداد داغه و من خیلی حس سرخوردگی دارم. خیلی حس تنهایی می کنم. میدونم که هیچی نمیشه ولی واقعاً تهدیدش هم برای آدم زشت و آزاردهنده هست. بعضی وقتا که دچار این شرایط پیچیده و غیر انسانی میشم با خودم فکر می کنم که علت این رفتار ضعف خودمه. شاید خیلی مظلومم، شاید بلد نیستم از حقم دفاع کنم. شاید شخصیت محکم و قدرتمندی ندارم. شاید به اندازه کافی غرور ندارم. راستش گاهی اوقات تشخیص خوب و بد هم برام مشکل میشه. و این برای یه زن سی ساله خیلی احمقانه و ابلهانه هست. گاهی اوقات نمی تونم تشخیص بد شیوه درست رفتار چیه. خدایا کاش دنیا دنیای یکرنگی بود. کاش بدی و کدورت نبود. کاش همه چیز سفید بود. کاش برادرم دوستم داشت. کاش بهش تکیه می کردم. کاش کنارم بود. چقدر دلم تنگ شده برای اینکه برادرم باشه که سنگ صبورم باشه که باهام خوب باشه. خدایا کاش این در گذر از مارپیچ زندگی.......
ما را در سایت در گذر از مارپیچ زندگی.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marpichezendegia بازدید : 278 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 10:33

یکی میشه پروفسور حسابی که لحظه ای توی زندگیش وجود نداره که خروجی نداشته باشه و در جهت رشد و تعالیش نباشه یکی هم میشه مثل من که گرفتار تنبلیه و دلش میخواد تا ظهر بخوابه و بعدم که بیدار میشه زمانش به اینترنت گردی و کارهای بیهوده بگذره. واقعاً چرا من نه حوصله کار کردن دارم نه وصله مقاله خوندن دارم نه حوصله مقاله نوشتن دارم نه حوصله زبان خوندن دارم نه حوصله کتاب خوندن دارم. چرا؟!!! واقعاً چرا انقدر تنبلم من و چرا انقدر غیر مفیدم و چرا مسئله ام رو با خودم حل نمی کنم؟!!! خدایا به من انگیزه و پشتکار عنایت کن.... با سپاس در گذر از مارپیچ زندگی.......
ما را در سایت در گذر از مارپیچ زندگی.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marpichezendegia بازدید : 191 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 10:33

امروز آخرین روز بهمن ماه قشنگ هست. همسر زودتر از من بیدار میشه و تا دم رفتن اصرار داره که پاشو خواب موندی. منم که استاد حالت ملتمسانه جلوی همسرم، با صدای خواب آلوده میگم من دیشب نزدیک چهار بود که خوابیدم، دیرتر میرم. همسر هم که سریع قبول می کنه و با یه باشه و بوس خدافظی می کنه و میره. ساعت 9 با فراغ بال از خواب بیدار میشم و آروم آروم آماد میشم. گوشیم رو که دستم می گیرم می بینم همسر مسیج داده که داره برف میاد چتر یادت نره. من به فدای این توجه و مهربونیت بشم. چتر رنگ رنگیم رو باز می کنم و زیر برف راه میرم تا برسم روی پل و لذت می برم به معنی واقعی کلمه. واقعاً لذت می برم و عشق می کنم توی این هوا. با خودم میگم کاش وقت داشتیم و با همسر می رفتیم برف بازی، اما چه میشه کرد که زمان توی زندگی ما کمه. این روزها خیلی زیاد قدر همسرم و زندگیم رو میدونم. محیط کاری جدیدم سبک و سیاق جاهای دولتی رو داره. اخیراً هم دو مورد از روابط زننده و تهوع آور رو دیدم و حالم به هم می خوره از این شدت کثافتی که داره فرهگمون و خانواده ها رو می بلعه. عمیقاً خدا رو شکر می کنم که همسرم مرد سالم و متعهد و محترمی هست و قطعا در گذر از مارپیچ زندگی.......
ما را در سایت در گذر از مارپیچ زندگی.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marpichezendegia بازدید : 187 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 10:33

دلم می خواست زندگی نرمتر و ملایمتر از اینی که الان هست، بود. نمی دونم شاید خیلی دارم فانتزی نگاه می کنم یا اینکه ضعف داره روی من فشار میاره. دلم میخواست قویتر بودم. دلم می خواست این همه احساس ضعف نمی کردم. دلم می خواست انقدر تحقیر نمی شدم. این همه کوچیک نمی شدم. چقدر دلم گرفته از زندگی. چقدر احساسات دردناک و عجیب به قلبم چنگ میزنه. چقدر دنیا بد رنگ شده. چقدر زندگی اجتماعی سخت شده. چقدر مردمان بدی شدیم. چقدر بی عدالتی موج میزنه توی این دنیا. چقدر دلم گرفته از زندگی. اما خدا رو شکر که زندگی شخصی خوبی دارم. خدا رو شکر که سلامت هستیم و درگیر مریضی و مرض نیستیم. خدا رو شکر که منبع درآمد داریم. خدا رو شکر زندگی رو به رشدی داریم. خدا رو شکر همسر رو دارم. خدا رو شکر خانواده ام رو دارم. خدایا این خوشیها رو ازم نگیر و کمک کن شاد باشم. پ ن 1: مدیرم بی دلیل باهام بدرفتاری می کنه و من بسیار حساسم روی رفتارهاش. کارم زیاده اما متوجه هیچی نیست و انگار اصلاً کار براش مهم نیست. تحت تاثیر یکی از دخترای مجرد اینجاست که بسیار با من مشکل داره و دلش میخواد من اینجا نباشم!!!! شواهد دوستیشون با هم زیاده. هم دل در گذر از مارپیچ زندگی.......
ما را در سایت در گذر از مارپیچ زندگی.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marpichezendegia بازدید : 241 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 10:33